چه تلخ است
وابستگی
به چیزی که می دانی
روزی به پایان می رسد!
چه تلخ است داستان وابستگی من به تو ...
.
.
.
.
این شعرها، فروشیست!
به قیمت ِ من.
بیا بخر
شاید بهانه ای شد و به چشم ِ خریدار نگاهم کردی...
.
.
.
.
دُنبـــالِ ویــــلچِــــرم واسـه روزگـــار !
ظاهـــرا پایـــى واسـه راه اومــدن با مــن نداره..
.
.
.
.
هی فلانی ...
عاشقانه های مرا به خود نگیر...
مخاطب من
معشوقه ایست که تازه مدتی است در قلبم متولد شده . . .
تو که مدت هاست برای من
از دنیا رفته ای ! .
.
.
.
.
مینشینیم و با هم حرف میزنیم.منتها!
من با سکوتم و تو با آن همه واژه ای که خودت هم نمیدانی برای چه به کار میبری.
تو با خواندنت و من با نواختنم.
تو با شادی هایت و من هم با غمهای بی انتهایم .....
.
.
.
.
جواب محبت آدمها را به موقع بدهيد!
محبتهايِ تاريخ گذشته
عطر و طعم اصلي را
نخواهد داشت...
.
.
.
.
نگاهت رنج عظیمی است، وقتی بیادم می آورد كه چه چیزهای فراوانی را هنوز به تو نگفته ام
.
.
.
.
با تو بودن قصه شیرینی است به وسعت تلخی تنهایی و داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی
.
.
.
.
گله ای نیست
فقط گاهی خاطره ها که هجوم می آورند...
.
.
پناه بگیر
طوفان که گذشت خبرت می کنم !