از بس خوابت را دیده ام دیگر نمی گویم “خوابم میآید”
میگویم “یـــــــارم میآید”
وعده ی ما همان رویای همیشگی…
کاش دنیا
یکبار هم که شده
بازیش را به ما می باخت
مگر چه لذتی دارد
این بردهای تکراری برایش؟!…
اگر چه عاشقی پر شور بودیم
به خود نزدیک و از هم دور بودیم
شب و روز از جدایی میسرودیم
من و تو وصلهای ناجور بودیم
انگار که شاهرگ احساسم را زده باشی …
بند نمی اید..
دوست داشتنت .
آنقدر در تاریکی چشمان بسته ام مهمان شدی،
که دیده ام تمامی گریه های عالم را آبستن است…