عشقی که براساس خوشبینی زیاد بهوجود آمده است عشق امیدوارانه است؛ زمانیکه عاشق میشویم، تصور میکنیم آن فرد زندگیمان را متحول خواهد کرد؛ ممکن است آن فرد به ما کمک کند تا ناراحتی و غصههای خود را فراموش کنیم و به ما آرامش هدیه کند اما بیشتر این نوع عشقها در ظاهر آرام و منطقی بهنظر میرسند.
در این قسمت ما بهخاطر این عاشق فردی میشویم که ما را از تنهایی نجات میدهد. به این نوع عشق، عشق ناجی گفته میشود؛ در این مرحله نیز مانند قسمت قبل فرد سعی میکند حقایق را نادیده گرفته و بهخود امید واهی بدهد.
در این مرحله ما به خاطر این عاشق میشویم که شخص مورد علاقه ما با ما بدرفتاری میکند زیرا ما هم اعتقاد داریم شایسته آن بدرفتاریها هستیم. نمونه این آدمها، افراد بدزبان، پرخاشگر یا کسانی هستند که از طرف مقابلشان سوءاستفاده میکنند؛ این دقیقا با عشق واقعی در تضاد است.
در این قسمت ما برای این عاشق شخصی میشویم که فکر میکنیم این عشق باعث میشود زندگی ما دارای مفهوم و ارزش بیشتری شود. این عشق تقریبا مشابه عشق امیدوارانه است اما ممکن است این نوع عشق شدیدتر باشد، شاید به خاطر این باشد که دیگر تحول و دگرگونی که در زندگی ما بهوجود میآید فقط ظاهری نیست.
ما در این مرحله زمانی عاشق میشویم که متوجه میشویم علائق و آرزوها و هدفهای فردی مشابه هدفهای ماست و فکر میکنیم ممکن است این فرد به ما کمک کند تا سریعتر به هدفهای مشترکمان برسیم.
این قسمت ما بهخاطر اینکه فرد مورد نظرمان شخصیت مرموز و غیرقابل فهمی دارد عاشقش میشویم. او کارهای عجیبی انجام میدهد که ما را سرگرم میکند و برایمان جالب است؛ این فرد شخصیتی دارد که دقیقا متضاد با شخصیت خود ماست و بههمین دلیل عاشقش میشویم. این عشق در نقطه مقابل عشق حقیقی قرار دارد.